متن دعای کمیل بههمراه ترجمه و فایل صوتی

دعای کمیل یکی از والاترین و تاثیرگذارترین ادعیه مأثور از حضرت علی (ع) است که مضمون آن، طلب بخشش، استغفار و جلب رحمت الهی است. این دعا معمولاً در شبهای جمعه قرائت میشود و جایگاه ویژهای در میان اهل معرفت و مؤمنان دارد. مضامین عمیق توحیدی و عاطفی دعای کمیل، دلها را به سوی توبه و خضوع در برابر پروردگار متعال سوق میدهد.
برای بهرهمندی بیشتر، نسخههای مختلف دعای کمیل صوتی سوزناک و دلنشین با قرائتهای تأثیرگذار در دسترس است. شنیدن این دعا با صوتی دلنشین، فضایی معنوی ایجاد میکند و موجب آرامش روح و افزایش تعلق خاطر به خداوند میشود.
مطالعه متن دعای کمیل فرصتی برای تدبر در معانی بلند آن است. این دعا با بیانی شیوا، انسان را به بازگشت از خطاها و تقرب به درگاه الهی دعوت میکند و خواندن آن، دریچهای بهسوی امید، مغفرت و رحمت بیپایان خداوند میگشاید.
دعای کمیل صوتی با صوت سوزناک
متن دعای کمیل با خط درشت بههمراه ترجمه
بهنام خداوند بخشنده مهربان
خدايا از تو درخواست مىكنم، به رحمتت كه همهچيز را فرا گرفته
و به نيرويت كه با آن بر هرچيز چيره گشتى و در برابر آن هرچيز فروتنى نموده و همهچيز خوار شده
و به جبروتت كه با آن بر همه چيزى فائق آمدى و به عزّتت كه چيزى در برابرش تاب نياورد
و به بزرگىات كه همهچيز را پر كرده و به پادشاهىات كه برتر از همهچيز قرار گرفته
و به جلوهات كه پس از نابودى همهچيز باقى است و به نامهايت كه پايههاى همهچيز را انباشته
اى نور، اى پاك از هر عيب، اى آغاز هر آغاز، و اى پايان هر پايان
خدايا! بيامرز براى من آن گناهانى را كه پرده حرمتم مىدرد
خدايا! بيامرز براى من آن گناهانى را كه كيفرها را فرو مىبارند
خدايا! بيامرز برايم گناهانى را كه نعمتها را دگرگون مىسازند
خدايا! بيامرز برايم آن گناهانى را كه دعا را باز مىدارند
خدايا! بيامرز برايم گناهانى كه بلا را نازل مىكند.
خدايا! بيامرز برايم همه گناهانى را كه مرتكب شدم، و تمام خطاهايى كه به آنها آلوده گشتم.
و از تو خواستارم به جودت مرا به بارگاه قرب خويش نزديك گردانى و سپاس خود را نصيب من كنى، و يادت را به من الهام نمايى
خدايا! از تو درخواست مىكنم، درخواست بندهاى فروتن، خوار و افتاده، كه با من مدارا نمايى و به من رحم كنى و به آنچه روزىام نمودهاى خشنود و قانع بدارى و در تمام حالات در عرصه تواضعم بگذارى.
خدايا! از تو درخواست مىكنم درخواست كسىكه سخت تهيدست شده و بار نيازش را به هنگام گرفتاريها به آستان تو فرود آورده و ميلش به آنچه نزد توست فزونى يافته
خدايا! فرمانروايى بس بزرگ و مقامت والا و تدبيرت پنهان، فرمانت آشكار و قهرت چيره، قدرتت نافذ و گريز از حكومتت ممكن نيست.
خدايا! آمرزندهاى براى گناهانم و پردهپوشى براى زشتكاریهايم و تبديلكنندهاى براى كار زشتم بهزيبايى
جز تو نمىيابم معبودى جز تو نيست، پاك و منزّهى و به ستايشت برخاستهام، به خود ستم كردم و از روى نادانى جرأت نمودم و به ياد ديرينهات از من و بخششت بر من به آرامش نشستم
و چه بسيار لغزشى كه مرا از آن نگهداشتى و چه بسيار ناپسند كه از من دور كردى و چه بسيار ستايش نيكويى كه شايسته آن نبودم و تو در ميان مردم پخش كردى.
خدايا! بلايم بزرگ شده و زشتى عالم از حدّ گذشته و كردارم خوارم ساخته و زنجيرهاى گناه مرا زمينگير نموده
و دورى آرزوهايم مرا زندانى ساخته و دنيا با غرورش و نفسم با جنايتش و امروز و فردا كردنم در توبه مرا فريفته
اى سرورم از تو درخواست مىكنم به عزّتت كه مانع نشود از اجابت دعايم به درگاهت، بدى عمل و زشتى كردارم
و مرا با آنچه از اسرار نهانم مىدانى رسوا مسازى و در كيفر آنچه در خلوتهايم انجام دادم شتاب نكنى،
از زشتى كردار و بدى رفتار و تداوم تقصير و نادانى و بسيارى شهواتم و غفلتم، شتاب نكنى.
خدايا، پروردگارا، جز تو كه را دارم؟ تا برطرف شدن ناراحتى و نظر لطف در كارم را از او درخواست كنم.
خداى من و سرور من، حكمى را بر من جارى ساختى كه هواى نفسم را در آن پيروى كردم و از فريبكارى آرايش دشمنم نهراسيدم
پس مرا به خواهش دل فريفت و بر اين امر اختيار و ارادهام ياريش نمود، پس بدينسان و بر پايه گذشتههايم از حدودت گذشتم و با برخى از دستوراتت مخالفت نمودم
پس حمد تنها از آن تواست در همه اينها و مرا هيچ حقى نيست در آنچه بر من از سوى قضايت جارى شده و فرمان و آزمايشت ملزمم نموده.
اى خداى من اينك پس از كوتاهى در عبادت و زيادهروى در خواهشهاى نفس عذرخواه، پشيمان، شكستهدل، جوياى گذشت طالب آمرزش، بازگشتكنان با حالت اقرار و اذعان و اعتراف به گناه
بىآنكه گريزگاهى از آنچه از من سرزده بيابم و نه پناهگاهى كه به آن رو آورم پيدا كنم، جز اينكه پذيراى عذرم باشى و مرا در رحمت فراگيرت بگنجايى
خدايا! پس عذرم را بپذير، و به بدحالىام رحم كن و رهايم ساز از بند محكم گناه.
پروردگارا! بر ناتوانى جسمم و نازكى پوستم و نرمى استخوانم رحم كن.
اى كه آغازگر آفرينش و ياد و پرورش و نيكى بر من و تغذيهام بودهاى، اكنون مرا ببخش به همان كرم نخستت، و پيشينه احسانت بر من
اى خداى من و سرور و پروردگارم، آيا مرا به آتش دوزخ عذاب نمايى، پس از اقرار به يگانگىات و پس از آنكه دلم از نور شناخت تو روشنى گرفت و زبانم در پرتو آن به ذكرت گويا گشت و پس از آنكه درونم از عشقت لبريز شد
و پس از صداقت در اعتراف و درخواست خاضعانهام در برابر پروردگارىات.
باور نمىكنم چه آن بسيار بعيد است و تو بزرگوارتر از آن هستى كه پروردهات را تباه كنى يا آن را كه به خود نزديك نمودهاى دور نمايى يا آن را كه پناه دادى از خود برانى يا آن را كه خود كفايت نمودهاى و به او رحم كردى به موج بلا واگذارى!
اى كاش مىدانستم اى سرورم و معبودم و مولايم، آيا آتش را بر صورتهايى كه براى عظمتت سجدهكنان بر زمين نهاده شده مسلطّ مىكنى و نيز بر زبانهايى كه صادقانه به توحيدت و به سپاست مدحكنان گويا شده
و هم بر دلهايى كه بر پايه تحقيق به خداونديت اعتراف كرده و بر نهادهايى كه معرفت به تو آنها را فرا گرفته تا آنجا كه در پيشگاهت خاضع شده و به اعضايى كه مشتاقانه بهسوى پرستشگاههايت شتافتهاند و اقراركنان جوياى آمرزش تو بودهاند.
شگفتا اين همه را به آتش بسوزانى! هرگز چنين گمانى به تو نيست و از فضل تو چنين خبرى داده نشده اى بزرگوار، اى پروردگار
و تو از ناتوانىام در برابر اندكى از غم و اندوه دنيا و كيفرهاى آن و آنچه كه زا ناگواريها بر اهلش مىگذرد آگاهى
با آنكه اين غم و اندوه و ناگوارى درنگش كم بقايش اندك و مدّتش كوتاه است.
پس چگونه خواهد بود تابم در برابر بلاى آخرت و فرودآمدن ناگواريها در آن جهان بر جسم و جانم
و حال آنكه زمانش طولانى و جايگاهش ابدى است و تخفيفى براى اهل آن بلا نخواهد بود، چرا كه مايه آن بلا جز از خشم و انتقام و ناخشنودى تو نيست
و اين چيزى است كه تاب نياورند در برابرش آسمانها و زمين، اى سرور من تا چه رسد به من؟ و حال آنكه من بنده ناتوان، خوار و كوچك، زمينگير و درمانده توأم.
اى خداى من و پروردگارم و سرور و مولايم، براى كداميك از دردهايم به حضرتت شكوه كنم و براى كدامين گرفتاريم به درگاهت بنالم و اشك بريزيم. آيا براى دردناكى عذاب و سختىاش، يا براى طولانىشدن بلا و زمانش
پس اگر مرا در عقوبت و مجازات با دشمنانت قرار دهى و بين من و اهل عذابت جمع كنى، و ميان من و عاشقان و دوستانت جدايى اندازى
اى خدا و آقا و مولا و پروردگارم، بر فرض كه بر عذابت شكيبائى ورزم، ولى بر فراقت چگونه صبر كنم
و گيرم اى خداى من بر سوزندگى آتشت صبر كنم، اما چگونه چشمپوشى از كرمت را تاب آورم يا چگونه در آتش، سكونت گزينم و حال آنكه اميد من گذشت و عفو تواست.
پس به عزّتت اى آقا و مولايم سوگند صادقانه مىخورم، اگر مرا در سخن گفتن آزاد بگذارى در ميان اهل دوزخ به پيشگاهت سخت ناله سر دهم همانند ناله آرزومندان
و به درگاهت بانگ بردارم، همچون بانگ آنانكه خواهان دادرسى هستند و هر آينه به آستانت گريه كنم چونان كه مبتلا به فقدان عزيزى هستند.
و صدايت مىزنم: كجايى اى سرپرست مؤمنان، آرى كجايى اى نهايت آرزوى عارفان، اى فريادرس خواهندگان فريادرس، اى محبوب دلهاى راستان و اى معبود جهانيان.
آيا اين چنين است، اى خداى منزّه، و ستوده كه در دوزخ بشنوى صداى بنده مسلمانى كه براى مخالفتش با دستورات تو زندانى شده و مزه عذابش را بهخاطر نافرمانى چشيده و ميان دركات دوزخ بهعلّت جرم و جنايتش محبوسشده
و حال آنكه در درگاهت سخت ناله مىزند، همچون ناله آنكه آرزومند رحمت توست و با زبان اهل توحيدت تو را مىخواند، و به ربوبيّتت به پيشگاهت توسّل مىجويد
اى مولاى من، چگونه در عذاب بماند و حال آنكه اميد به بردبارى گذشتهات دارد
يا آتش چگونه او را به درد آورد درحالىكه بخشش و رحمت تو را آرزو دارد.
يا چگونه شعله آتش او را بسوزاند درحالىكه فريادش را مىشنوى و جايش را مىبينى
يا چگونه آتش او را دربر بگيرد و حال آنكه از ناتوانىاش خبر دارى
يا چگونه در طبقات دوزخ به اين سو و آن سو كشانده شود درحالى كه راستگوىاش را مىدانى
يا چگونه فرشتههاى عذاب او را با خشم برانند و حال آنكه تو را به پروردگاريت مىخواند
يا چگونه ممكن است بخششت را در آزادى از دوزخ اميد داشته باشد و تو او را در انجا به همان حال واگذارى
همه اين امور از بندهنوازى تو بس دور است، هرگز گمان ما به تو اين نيست و نه از فضل تو چنين گويند و نه به آنچه كه از خوبى و احسانت با اهل توحيد رفتار كردهاى شباهتى دارد.
پس به يقين مىدانم كه اگر فرمانت در به عذاب كشيدن منكران نبود و حكمت به هميشگى بودن دشمنانت در آتش صادر نمىشد، هر آينه سرتاسر دوزخ را سرد و سلامت مىكردى و براى احدى در آنجا قرار و جايگاهى نبود
امّا تو كه مقدّس است نامهايت سوگند ياد كردى كه دوزخ را از همه كافران چه پرى و چه آدمى پر سازى و ستيزهجويان را در آنجا هميشگى و جاودانه بدارى
و هم تو كه ثنايت برجسته و والا است؛ به اين گفته ابتدا كردى و با نعمتهايت كريمانه تفضّل فرمودى: آيا مؤمن همانند فاسق است؟ نه، مساوى نيستند
اى خدا و سرور من، از تو خواستارم به قدرتى كه مقدّر نمودى و به فرمانى كه حتميتش دادى و بر همه استوارش نمودى و بر كسىكه بر او اجرايش كردى چيره ساختى
كه در اين شب و در اين ساعت بر من ببخشى هر جرمى كه مرتكب شدم و هر گناهى كه به آن آلوده گشتم و هر كار زشتى را كه پنهان ساختم و هر نادانى كه آن را بكار گرفتم خواه پنهان كردم يا آشكار، نهان ساختم يا عيان و هر كار زشتى كه دستور ثبت آن را به نويسندگان بزرگوار دادى.
آنانكه بر ضبط آنچه از من سر زند گماشتى و آنان را نيز گواهانى بر من قرار دادى علاوه بر اعضايم و خود فراتر از آنها مراقب من بودى
و شاهد بر آنچه كه از آنان پنهان ماند و به يقين با رحمتت پنهان ساختى و با فضلت پوشاندى
و اينكه از تو مىخواهم از هرچيزىكه نازل كردى يا احسانى كه تفضّل نمودى يا برّ و نيكى كه گستردى يا رزقى كه پراكندى يا گناهى كه بيامرزى يا خطايى كه بپوشانى، پرورگارا، پروردگارا، پروردگارا!
اى خداى من اى سرور من، اى مولاى من و اختيار دارم، اى كسىكه مهارم بهدست اوست، اى آگاه از پريشانى و ناتوانىام اى داناى تهيدستى و نادارىام
پروردگارا! پروردگارا! پروردگارا! از تو درخواست مىكنم به حقّت و قدست و بزرگترين صفات و نامهايت كه همه اوقاتم را از شب و روز به يادت آباد كنى و به خدمتگزاريت پيوسته بدارى و اعمالم را در پيشگاهت قبول فرمايى
تا آنكه اعمال و اورادم هماهنگ، همسو و همواره باشد و حالم در خدمت تو پاينده گردد.
اى سرور من، اى آنكه بر او تكيه دارم، اى آنكه شكوه حالم را تنها به سوى او برم
اى پروردگارم، اى پروردگارم، اى پروردگارم اعضايم را در راه خدمتت نيرو بخش و دلم را بر عزم و همّت محكم كن و كوشش در راستاى پروايت و دوام در پيوستن به خدمتت را به من ارزانى دار
تا بهسويت برانم در ميدانهاى پيشتازان و بهسويت بشتابم در ميان شتابندگان و به كوى قربت آيم در ميان مشتاقان و همانند مخلصان به تو نزديك شوم و چون يقين آوردگان از جاه تو بهراسم و با اهل ايمان در جوارت گرد آيم.
خدايا! هركس مرا به بدى قصد كند تو قصدش كن، و هركس با من مكر ورزد تو با او مكر كن
و مرا از بهرهمندترين بندگانت نزد خود، و نزديكترينشان در منزلت به تو و مخصوص ترينشان در رتبه به پيشگاهت بگردان، زيرا اين همه به دست نيايد جز به فضل تو
خدايا! با جودت به من جود كن و با بزرگواريت به من نظر كن و با رحمتت مرا نگاهدار و زبانم را به ذكرت گويا كن و دلم را به محبتت شيفته و شيدا فرما
و بر من منّت گذار با پاسخ نيكويت و لغزشم را ناديده انگار و گناهم را ببخش
زيرا تو بندگانت را به بندگى فرمان دادى و به دعا و درخواست از خود امر كردى و اجابت دعا را براى آنان ضامن شدى.
پس اى پروردگار من تنها روى بهسوى تو داشتم و دستم را تنها به جانب تو دراز كردم
پس تو را به عزّتت سوگند مىدهم كه دعايم را اجابت كنى و مرا به آرزويم برسانى و اميدم را از فضلت نااميد نكنى، و شرّ دشمنانم را از پرى و آدمى از من كفايت كنى.
اى خدايى كه زود از بندهات خشنود مىشوى، بيامرز آن را كه جز دعا چيزى ندارد، همانا تو هرچه بخواهى انجام مىدهى
اى آنكه نامش دوا و يادش شفا و طاعتش توانگرى است، رحم كن به كسىكه سرمايهاش اميد و سازوبرگش اشكريزان است.
اى فروريزنده نعمتها اى دوركننده بلاها، اى روشنىبخش وحشتزدگان در تاريكيها، اى داناى ناآموخته
بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و با من چنان كن تو را شايد و درود و سلام فراوان خدا بر پيامبرش و بر امامان خجسته از خاندانش.